مقایسه زندگی انسان‌های بخشنده با بخیل


در این مقاله مقایسه ای بسیار جالب و جذّاب بین انسان هایی که بخشیده هستند و پرهیزگار و به پاداش الهی ایمان دارند، و آدم هایی که بخل ورزیده خود را بی نیاز جلوه می دهند و به پاداش الهی باور ندارند؛ می پردازیم و در ادامه، نتایج عملکرد هر یک از این دو گروه بیان می کنیم .



سوره ی لیل، آیات 4- 11

«انّ سعیکم لشتی فاما من اعطی و اتقی و صدّق بالحسنی فستیسره للعسری و ما یغنی عنه ماله اذا تردّی»

همانا تلاش شما پراکنده است. امّا آن که [حقّ خدا را] داد و پروا داشت، و [پاداش] نیکوتر را تصدیق کرد، به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت و امّا آنکه بخل ورزید و خود را بی نیاز دید، و [پاداش] نیکوتر را به دروغ گرفت به زودی راه دشواری به او خواهیم نمود و چون هلاک شد، [دیگر] مال او به کارش نمی آید.

 

شرح واژگان

«شتّی»: شتّ، شتاب و شتیت، پراکنده کردن و پراکنده شدن است.

«شتّ و شتیت» به معنی وصفی نیز آمده اند، یعنی متفرّق. جمع اوّلی «اشتات» است و جمع دوّمی «شتّی» ؛ مثل مریض و مرضی.1

«تردّی»: از ماده «ردائت» و «ردی» به معنی هلاکت است، و به معنی سقوط از بلندی که مایه ی هلاکت شود نیز آمده است، بلکه بعضی اصل آن را به معنی سقوط می دانند، و از آنجا که سقوط از نقطه ی مرتفع موجب هلاکت می شود به معنی هلاکت نیز آمده است، و در آیه ی مورد بحث ممکن است به معنی سقوط در قبر، یا دوزخ، و یا هلاکت به معنی مجازات بوده باشد. 2

 

شرح اجمالی بر آیات

در خانه مردی ثروتمند درختی بود که کودکان همسایه هنگامی که میوه آن درخت به زمین می ریخت، آن را بر گرفته و می خوردند ولی صاحب درخت، میوه را از دهان اطفال می گرفت. پدر اطفال مسئله را به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه واله وسلم) گزارش داد.

«اتقاء» قوای متحرک نفس را منظم و هماهنگ می گرداند، و از مصرف بیهوده سرمایه ها و انحراف در مسیر هواها و شهوات بازش می دارد. همین که انسان در شعاع اعطاء و قدرت تقوا، پیش رفت و دیدش وسعت یافت، و استعدادهای نفسانیش به ثمر رسید، قدرت عقلیش باز و شکفته و روشن می شود. و در این طریق فکری و عقلی هر چه جلوتر رود بیشتر مشمول جاذبه و عنایات پروردگار می گردد، و خداوند مشکلات و موانع را برایش آسان می گرداند: « فسنیسره للیسری»

حضرت نزد صاحب خانه رفته و پیشنهاد کردند درخت را در برابر درختی در بهشت به من بفروش. آن مرد جواب رد به پیامبر داد و گفت: دنیای نقد را به آخرت نسیه نمی فروشم! پیامبر برگشت، یکی از یاران پرسید: آیا اگر من آن درخت را بگیرم، با من نیز چنین معامله ای می کنید؟ حضرت فرمود: آری، آن شخص توانست به بهایی چندین و چند برابر، درخت را خریداری کند و در اختیار پیامبر گذارد. آن حضرت به نزد آن خانواده  فقیر آمده و درخت را به آنها بخشید. در این هنگام آیات این سوره نازل شد. 3

خداوند سوگند می خورد به واقعیات متفرقی که هم در خلقت وهم در اثر متفرّقند، به این که سعی و تلاش شما نیز، هم از نظر نفس عمل، و هم از نظر اثر مختلفند، بعضی عنوان اعطا و تقوا و تصدیق را دارد و اثرش هم خاص خودش است، و بعضی ها عنوان بخل و استغنا و تکذیب دارد و اثرش هم مخصوص خود می باشد.4

بنابراین، قرآن در این آیات، بین دو گروه مقایسه می کند: گروهی مومن و با تقوا و سخاوتمند، و گروهی بی ایمان و بی تقوا و بخیل.

گروه اول با استفاده از توفیقات الهی مسیر خود را با سهولت پیموده و به سوی بهشت و نعمت های آن روان می شوند؛ در حالی که گروه دوم در زندگی، با انبوه مشکلات رو به رو هستند، اموال سرشاری را جمع می کنند و می گذارند و می روند و جز حسرت و اندوه و بال و مجازات الهی بهره ای عایدشان نمی شود و متاعی نمی خرند.

بخیل

پس این آیات، تفصیل و ترتیب دو طریق و خط مقابل یکدیگر و از هم جداست که کوشش انسانی در مسیر هر یک از آنها پیش می رود، و آثار و سرانجامی دارد. دیگر راه ها و کوشش های پراکنده و نامشخص، در بین این دو خط متمایز و محدود واقع می شود، یا در نهایت به یکی از این دو خط متمایز می رسد، یا چون راه و سرانجام مشخصی ندارد متوقّف می گردد.

«انّ سعیکم لشتّی»، جواب قسم هایی است که در ابتدای این سوره آمده است. «شتّی» صفت مفرد، و بر گونه های مختلف دلالت دارد.

تشخیص و اختیار هر مطلوبی، شوق رسیدن به آن را به انسان برمی انگیزد، و شوق، قوای فکری و اعضای ارادی را به حرکت و کوشش وا می دارد، و چون تشخیص و اختیار افراد مختلف است، کوشش ها پیوسته پراکنده و از هم دور می شود، و محصول کوشش ها که افکار و عقاید و اخلاق و صفات تحقق یافته و صورت گرفته و قابل انتقال است، زمینه را برای پدید آمدن افرادی با صفات و خواص و مشخصات متمایز و از هم جدا، آماده می نماید.

به قرینه ی ترتیب افعال در این آیه: « فامّا من اعطی و اتّقی، و صدّق بالحسنی»، اعطاء و اتقاء مقدمه ی چنین گرایش و حرکت عقلی می باشد. اعطاء مطلق و بدون ذکر مفعول، صرف هر گونه سرمایه و امور مورد علاقه در راه خیر دیگران است.

به این طریق، شخصیت انسان- از خودبینی و پیچیدگی به خود برمی گردد و استعدادها و دیدش باز می شود و به حرکت در می آید.

«اتقاء» قوای متحرک نفس را منظم و هماهنگ می گرداند، و از مصرف بیهوده سرمایه ها و انحراف در مسیر هواها و شهوات بازش می دارد. همین که انسان در شعاع اعطاء و قدرت تقوا، پیش رفت و دیدش وسعت یافت، و استعدادهای نفسانیش به ثمر رسید، قدرت عقلیش باز و شکفته و روشن می شود.

و در این طریق فکری و عقلی هر چه جلوتر رود بیشتر مشمول جاذبه و عنایات پروردگار می گردد، و خداوند مشکلات و موانع را برایش آسان می گرداند: « فسنیسره للیسری»5

پاداش و کیفر الهی متناسب با رفتار انسان هاست؛ اگر گره از کار فقرا باز کنیم، خداوند گره از کار ما باز می کند. «فسنیسره للیسری» و اگر فقرا را دعسرت گزاریم، خداوند هم عسرت را پیش پای ما می گذارد. «فسنیسره للعسری»

آری، هر کس گام اول سخاوت را براساس ایمان به معاد و تقوا بردارد، خدا ظرفیت و شرایط روحی او را برای کارها هموار می کند و روح او را با کار خیر مانوس می گرداند، تجربه و تعقل و کاردانی او را بالا می برد، الهام و ابتکار به او می دهد، پذیرش مردمی و اجتماعی او را زیاد می کند و راه های جدیدی را برای کار خیر پیش پای او می گذارد. برعکس کسانی که بخل ورزیده و پا پندار بی نیازی، مغرور گشتند، و دیگران را سختی قرار دادند، خداوند نیز آنها را در عسرت قرار خواهد داد.

نکته ای لطیف در این جا است و آن این که قرآن می فرماید: او را برای آسان ترین راه آماده می کنیم « فسنیسره للیسری» و نفرمود: کار را برای او آسان می کنیم. «سنیسّر له الیسری». و فرق است میان آنکه انسان روان باشد یا کارش روان باشد. انسان می تواند با توکل و دعا و اتصال به قدرت بی نهایت آسان دارای چنان سکینه و سعه ی صدر شود که هر کاری را به راحتی بپذیرد و انجام هر کار خیر برای او آسان باشد.

 

نتایج:

1- این آیات، مقایسه ای است بین دو گروه مومن و با تقوا و سخاوتمند، و گروهی بی ایمان و بی تقوا و بخیل.

2- تفاوت مهر با قهر خداوند حکیمانه و عادلانه است نه گزاف، زیرا تلاش های شما انسان ها گوناگون است.

3- شیوه ی تبلیغ صحیح این است که بعد از کلیات، نمونه ها و مصادیق بیان شود. «ان سعیکم لشتی فاما من اعطی»

4- ایمان به قیامت، شرط پذیرفته شدن عمل است. « و صدق بالحسنی»

5- پاداش و کیفر الهی متناسب با رفتار انسان هاست؛ اگر گره از کار فقرا باز کنیم، خداوند گره از کار ما باز می کند. «فسنیسره للیسری» و اگر فقرا را دعسرت گزاریم، خداوند هم عسرت را پیش پای ما می گذارد. «فسنیسره للعسری»

6- اهل بخل بدانند که ثروت نجات دهنده نیست. «و ما یغنی عثه ماله اذا تردی»

7- گاهی سرچشمه ی بخل، مغرور شدن به دنیا و احساس بی نیازی نسبت به وعده های بهشتی است.

 

پی نوشت ها:

1- قاموس قرآن، ج4، ص6

2- تفسیر نمونه، ج37، ص 77

3- تفصیل این روایت در تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 759، آمده است

4- ترجمه المیزان، ج 20، ص 509

5- پرتوی از قرآن، ج 4، ص 127