مسجد كوفه، آن شب نظاره گر آخرين مناجات و نماز مولاي پارسايان بود. علي(ع) ديگر خود را آزاد مي ديد. به آستانه وصال رسيده بود. ديگر از رنج ها و دردهايي كه مردمان نابكار براي او آفريده بودندر هايي مي يافت. آري وعده اي كه به او داده بودند تحقق پيدا كرده بود. پس همين كه ضربه آن دشمن پاكي ها بر فرق او فرود آمد سر برداشت و در حالي كه چشم به آسمان دوخته بود فرياد كرد: بِسْمِ اللّهِ وَبِاْاللّهِ وَ عَلَي مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزتُ و رَبِّ الْكَعْبَة؛ به پروردگار كعبه سوگند كه رستگار و كامروا شدم».
شگفتي اين است كه پس از فرود آمدن تيغِ حق ستيز ابن ملجم،  در حالي كه علي(ع) هنوز از عالم خاك عروج نكرده بود،هاتفی بین زمین و آسمان ندا کرد و شهادت او را اعلام داشت و آه و ناله فرشتگان در آسمان ها طنين افكند. بادي تيره وزيدن گرفت و جبرئيل بي امان فرياد برآورد: به خداي سوگند كه پايه هاي هدايت فرو ريخت. به خداي سوگند كه ستارگان آسمان تيره و تار شدند. پرچم ها و نشانه هاي پرواپيشگي از ميان برداشته شد. پسرعموي گران قدر پيامبر و جانشين راستين و برگزيده او، علي مرتضي، كشته شد».