قصیده ای در مدح حضرت زهرا(س)
چنین گفت آدم علیه السلام كه شد باغ رضوان مقیمش مقام
كه با روى صافى و با راى صاف زهر جانبى مىنمودم طواف
یکی خانه در چشمم آمد ز دور برونش منور ز خوبى و نور
ز تابش گرفته رخ مه نقاب ز نورش منور رخ آفتاب
كسى خواستم تا بپرسم بسى بسى بنگریدم ندیدم كسى
سوى آسمان كردم آنگه نگاه كه اى آفریننده مهر و ماه
ضمیر صفى از تو دارد صفا صفا بخشم از صفوت مصطفى!
دلم صافى از صفوت ماه كن ز اسرار این خانه آگاه كن
ز بالا صدائى رسیدم بگوش كه یا اى صفى آنچه بتوان بگوش!
دعایی ز دانش بیاموزمت چراغی ز صفوت برافروزمت
بگو اى صفى با صفاى تمام به حق محمد علیه السلام
به حق على صاحب ذوالفقار سپهداردین شاه دُلدل سوار
به حق حسین و به حق حسن كه هستند شایسته ذوالمنن
به خاتون صحراى روز قیام سلام علیهم ،علیهم سلام
كز اسرار این نكته دلگشاى صفى ر از صفوت صفایی نماى
صفى چون بكرد این دعا از صفا درودى فرستاد بر مصطفى
در خانه هم در زمان باز شد صفى از صفایش سر انداز شد
یکی تخت در چشمش آمد ز دور سرا پای آن تخت روشن ز نور
نشسته بر آن تخت مر دخترى چو خورشید تابان بلند اخترى
یکی تاج بر سر منور ز نور ز انوار او حوریان را سرور
یکی طوق دیگر به گردن درش بخوبى چنان چون بود در خورش
دو گوهر به گوش اندر آویخته ز هر گوهرینورى انگیخته
صفى گفت یا رب نمىدانمش عنایت به خطى كه بر خوانمش
خطاب آمد او را كه از وى سؤال بكن تا بدانى تو بر حسب و حال
بدو گفت من دخت پیغمبرم به این فر فرخندگى در خورم
همان تاج بر فرق من باب من دو دانه جواهر حسین و حسن
همان طوق در گردن من على است ولى خدا و خدایش ولى است
چنین گفت آدم كه اى كردگار درین بارگه بنده راهست بار
مرا هیچ از اینها نصیبى دهند ازاین خستگی ها طبیبى دهند
خطابى بگوش آمدش كاى صفى دلت در وفاهاى عالم وفى
كه اینها به پاكى چو ظاهر شوند به عالم به پشت تو ظاهر شوند
صفى گفت با حرمت این احترام مرا تا قیام قیامت تمام
بـه نام خـدا با عرض سلام و ارادت خـدمـت همــه دوسـتان عزیـــز، به وبلاگ گروهی رواق نـور خوش آمدید.ایـن وبـلاگ متعلق به کانون فرهنگی هنـری انتـظار نـور است. امیدواریم این وبلاگ برای شما مفید باشد. از پیشنهادات و انتقادات همه دوستان استقبال می کنیم.لطفا مطالب مفید و جالب خود را جهت درج در وبلاگ به آدرس: ravaghenoor@gmail.com ارسال نموده و با ارائه نظرات راهگشای خود ما را در این امر مهم یاری نمایید.