در شب قدر باید به فکر این باشیم :

 دل خود را زنده کنیم و به حیات معنوی نزدیک شویم.

آن گونه كه از قرآن شريف و اخبار اهل بيت(عليهم السلام) استفاده مى‌شود، انسان مى‌تواند حياتى برتر از حيات نباتى و حيوانى داشته باشد: حيات «معنوى» اين حيات برتر لوازمى دارد كه اگر انسان فاقد آن باشد به حقيقت، انسان نخواهد بود، هر چند از نظر حيات حيوانى زنده به حساب آيد. آنچه را كه ما ملاك زنده بودن انسان مى‌دانيم معمولاً ملاك زندگى حيوانى است، نه زندگى انسانى. غذا خوردن، نفس كشيدن، ادراك، تحرّك و مانند آن لازمه زندگى نباتى و حيوانى است. امّا زندگى انسانى چيز ديگرى است. قرآن مى‌فرمايد:

«اَوَ مَنْ كَانَ مَيْتاً فَأحْيَيَنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِى النّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخَارِج مِنْهَا» (انعام/۱۲۲)

آيا كسى كه مرده بود و ما او را زنده كرديم (حيات تازه اى به او بخشيديم) و به او نورى عطا نموديم كه با آن ميان مردم برود مانند كسى است كه در تاريكيها فرو رفته و نمى‌تواند از آن رهايى يابد؟

از اين آيه استفاده مى‌شود كه انسان مى‌تواند نوعى حيات داشته باشد كه لازمه آن نورانيت است. بنابر اين، اگر انسان از نورانيت برخوردار باشد زنده است و اگر از آن محروم باشد انسانى است مرده، گر چه حيات نباتى و حيوانى داشته باشد.

فَالصُّورَةُ صُورَةُ اِنْسان وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوان لا يَعْرِفُ يابَ الْهُدى فَيَتَّبِعَهُ وَلا بابَ الْعَمى فَيَصُدَّ عَنْهُ «فَذلِكَ مَيِّتُ الاْحْياءِ»(نهج البلاغه /خطبه ۸۶)

صورت او صورت انسان است. (ولى) دل او دل حيوان، نه راه رستگارى را مى‌شناسد كه آن را بپيمايد و نه راه گمراهى را تا از آن بازگردد؛ چنين كسى «مرده اى است ميان زندگان».

منبع: کتاب بر درگاه دوست